پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

پارسا پسر پاییزی من

هفته 40 ام هم تمام شد و تو نیومدی!!!!

این ممکنه آخرین مطلب قبل از زایمانم باشه فردا ،يعني در واقع امروز ،19 آذر هست و من هنوز هيچ خبري از جيجوم نيست ،بعضي وقتا يه درد خفيفي مي گيرم ولي زود ول مي شه ، امشب خيلي دلم گرفته فكر مي كنم امشب ديگه حتما يه خبري مي شه ! برا همين دلم گرفته وقتي فكر مي كنم فروردين كه برای بار اول رفتم دكتر و تاريخ زايمانم رو زد 19/9/90 ،هر روز منتظر رسيدن اين تاريخ بودم و الان روز موعود رسيده ،يه جورايي استرس مي گيرم ،باورم نمي شه همين حالا داره دلم تنگ مي شه برا دوران بارداي ،با تمام سختي هاش روزهاي خوبي بود ،انتظارش شيرين بود ، خيلييي زود تمام شد !....... الان ساعت 12.30 شبه ... دلم مي خواد تا صبح نخوابم و اين شب آخره رو تا صبح بيد...
19 آذر 1390

حرفای دل مامان ،در روزای آخر با هم بودن ...

روزهای آخریست که در وجود من نفس میکشی...  دلم برای این روزها تنگ میشود ،برای یکی بودنمان... دلم برای روزهای هم نفس بودنمان تنگ میشود ،روزهای با هم اینگونه بودن... دلم برای روزهای سخت و شیرین انتظار تنگ میشود ،روزهای بی قراری برای دیدنت... دلم برای قلب کوچکی که در دلم میتپد تنگ میشود،دلم برای شیطنت های کودک درونم تنگ میشود... دیگر چیزی نمانده ...دیگر چیزی نمانده تا با آمدنت مرا واژه ی شور انگیز مادر بنامند...   نفسم برایت ،زندگیم به پایت ،وجودم فدایت   دوستت دارم عزیز دل مامان...   ...
5 آذر 1390

هفته های آخر

سلام ؛ببخشید که یک ماهی مطلبی ننوشتم آخه اینترنتم قطع بود و تازه وصل شده . الان دقیقا 37 هفته و 4 روز هست که تو ،تو دلم هستی و دیگه بزرگ بزرگ شدی و آماده اومدن تو بغل مامانی و بابایی هستی عزیزم ،ایشالا که بسلامت قدم به این دنیا بگذاری . دقیقا 18 روز دیگه فرصت داری تا بیای قربونت برم . ایشالا اگه بتونم می خوام طبیعی زایمان کنم این سری آخر هم که دکتر رفتم گفت مشکلی نداری برای طبیعی ،تو هم برام دعا کن تا بتونم .   این روزا دونه دونه دوست های نی نی سایتیت دارن به دنیا میان ،تا حالا محمدرضا کوچولو ،علی مهدی ،رونیای نازنازی به دنیا اومدن ،کم کم نوبت گل منم می رسه .   دیگه کارهای چیدن اتاقت هم تمام شده و جشن سیسمونی هم گرف...
1 آذر 1390
1